جدول جو
جدول جو

معنی سبک خدیه - جستجوی لغت در جدول جو

سبک خدیه
(سَ بُ خِدْ یَ / یِ)
بمعنی خفیف مضاف است و آن عنصر باد باشد، و باید دانست که عنصر چهاراست، یکی از آنها سبک خدیه است یعنی باد که گرم و تراست و دیگری سبک موکده یعنی آتش که گرم و خشک است، دیگر گران خدیه موکده سرد و خشک که خاک است. آتش را سبک موکده در فارسی و خفیف مضاف بتازی و باد سبک خدیه بفارسی ثقیل مضاف بتازی و خاک را گران موکده در فارسی و ثقیل مطلق در عربی گویند و این لغت در فرهنگها نیست، از فرهنگ و دساتیر باستانی نقل شده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبک سایه
تصویر سبک سایه
بی ثبات و زودگذر و کم دوام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک مایه
تصویر سبک مایه
کم مایه، کم بها، بی قدروقیمت، کنایه از فرومایه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک خیز
تصویر سبک خیز
آنکه زود از جا برخیزد برای انجام دادن کاری، چست و چالاک، چابک، تندرو، جهنده
فرهنگ فارسی عمید
(سَ بُ یَ / یِ)
چیز بی قدر و ارزش و کم مایه و بی قیمت و کم بها. (آنندراج) :
چو نان خورده شد کار می ساختند
سبک مایه جایی بپرداختند.
فردوسی.
، نادان و جاهل. (ناظم الاطباء) : بوغاء، مردم سبک مایه و گول. (منتهی الارب) :
سبک مایه ضحاک بیدادگر
بدین چاره بگرفت گاه پدر.
فردوسی.
همانگه که خشم آورد پادشا
سبک مایه خواند ورا پارسا.
فردوسی.
بدو گفت این نزد بهرام بر
بگو ای سبک مایۀ بدگهر.
فردوسی.
، فقیر و درمانده:
بفریاد سبک مایه رسیدن
ستمگر را طمع از وی بریدن.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ یَ / یِ)
کنایه از کم بقا و بی ثبات و گذرنده. (برهان). کنایه از کم بقا و کم عمر و بی ثبات. (انجمن آرا) (آنندراج) :
ای ز شب وصل گرانمایه تر
وز علم صبح سبک سایه تر.
نظامی.
اگرچه زین فلک آب رنگ و آتش بار
چو باد و خاک سبک سایه و گرانبارم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ خِ رَ)
سفاهت. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ / دِ)
کنایه از مردم جلد و تند و زودخیز. (برهان). کنایه از مرد چست و چالاک که در سرانجام دادن کارها متوقف نشود. و اطلاق آن بر سایر حیوانات نیز آمده. (آنندراج). کنایه از مردم جلد و آن را سبک دست نیز گویند. (انجمن آرا). چست: امراءه القی، زن چست سبک خیز. (منتهی الارب) : شیر سخت بزرگ و سبک خیز و قوی بود. (تاریخ بیهقی).
سپه همچو آهو سبک خیز شد
سپهبد چو یوز از پسش تیز شد.
اسدی.
دگرباره بختم سبک خیز شد
نشاط دلم بر سخن تیز شد.
نظامی.
صبح گران خسب سبک خیز شد
دشنه بدست از پی خونریز شد.
نظامی.
بصحرا ز مرغان سبک خیزتر
بدریا در از ماهیان تیزتر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبک مایه
تصویر سبک مایه
کم مایه، بی قیمت، کم بها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبک سایه
تصویر سبک سایه
کم بقا بی ثبات زود گذر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبک خیز
تصویر سبک خیز
تیز رو چالاک چست، آنکه زود از خواب برخیزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبک سایه
تصویر سبک سایه
((~. یَ یا یِ))
کنایه از زودگذر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبک خیز
تصویر سبک خیز
تیز و تند
فرهنگ فارسی معین
سبک سار، سبکسر، بی دانش، کم سواد
متضاد: پرمایه، باسواد، سطحی، سطحی گرا، بی چیز، تهی دست، کم سرمایه، کم مایه
متضاد: سرمایه دار، بی ارزش، کم اهمیت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سحرخیز
متضاد: دیرخیز، تیز پا، چالاک، چست، چابک، تندرو
متضاد: کندرو
فرهنگ واژه مترادف متضاد